تصمیم گیری های سخت، چگونه آسان میشود؟

دستاورد شما از این مقاله:

● درک اینکه رودررویی با تصمیمات سخت، بهتر از تصمیم نگرفتن است.

● یادگیری مدل قدرتمند تصمیم گیری در شش گام

تصمیمات دشوار در هرجای زندگی ما هستند. از خرید کدام ماشین تا آیا از کارم استعفا و یک ماجراجویی جدید را آغاز کنم یا نه تا ماندن یا بیرون آمدن از یک رابطه سخت؛ تصمیم های سخت بسیار استرس زا هستند.

اگر ساختار منظمی برای تصمیم گیری هایتان ندارید اغلب از اتخاذ آنها خودداری میکنید یا تصمیم های سختی می گیرید که منجر به مشکلاتی برای شما می شود.  راه حل داشتن یک فرایند اثبات شده  برای  استفاده در زمان تصمیم گیری های سخت است.

چند نمونه از تصمیمات سخت

تصمیمات سخت خودشان را در هر مرحله از زندگی نشان می دهند حالا فرق نمی کند کدام مرحله باشیم، کجا زندگی کنیم یا مسیر شغلی که انتخاب کرده ایم چه باشد. چند نمونه از این تصمیمات را که احتمالا باآنها روبه رو شده اید آورده ام:

● انتخاب رشته تحصیلی

● پس از پیوستن به نیروی کار به فکر ارتقای شغلی بودن.

● انتخاب شهر محل سکونت

● ازدواج یا مجرد(مستقل) ماندن

● بچه داشتن یا نداشتن( تعیین تعداد بچه)

● انتقال والدین سالمند به سازمان های سالمندان

● جداشدن یا کنارآمدن با یک رابطه ناشاد و ناسالم

● کارمند ماندن یا کسب و کار شخصی خود را داشتن

● والدین خانه داریا کارمند بودن

● خروج از گروه همسالان

● بازنشستگی یا ادامه کار

● انتخاب اینکه چه کسی را استخدام کنید و چه کسی را اخراج

نهایتا اینکه چطور این تصمیمات سخت گرفته شود میتواند نشان از تفاوت بین ناکامی و موفقیت وهمچنین نشان از تفاوت بین  ممکن شدن و حسی گسترده از خالی بودن باشد. افرادی که در باورشان، ذهنیت حفظ فراوانی و درک زندگی را به عنوان اتفاقی که برایشان می افتد دارند نه آنچه که علیه آنها اتفاق می افتد، همیشه در موقعیت تصمیم گیری های سخت و رو دررویی با پیامدهای این تصمیم گیری ها، حال بهتری دارند تا آنهایی که اینگونه نیستند. همچنین آنهایی که ( فقط) این ویژگی را دارند هم ممکن است درمورد اتخاذ این تصمیمات سخت در هرلحظه باخودشان کلنجار بروند.

شما در این وضعیت چه میکنید؟ بسیاری از ما خودمان را می بازیم، هراسان از اینکه اگر خطا کنیم، بلاهای وحشتناکی سرمان نازل می شود یا اینکه نه، سردرگم می شویم و نقطه شروع را نمی دانیم. از طرف دیگر خیلی ها هم هستند که هرروز تصمیمات سختی میگیرند؛ تصمیماتی که قوام دهنده هرچیزی است از شرکت بگیر تا کشور. خب چطور این کار را می کنند؟

فاز نخست – گزینه ها و پیامدها

تکلیف خودتان را با پیامدهای تصمیم تان روشن کنید.

بعد از این تصمیم چه می شود؟ چرا قصد عملی کردن این تصمیم را دارید؟ باید تکلیف خودتان را درمورد عواقب و اولویتی که دارند روشن کنید. تصویری از اهدافتان داشته باشید و مطمئن شوید که هرانتخابی کردید همسو با ارزش ها و هدف های شماست. بدون این شفافیت کارتان فقط سخت و سخت تر می شود. فراموش نکنید! اول «چرایی ها» و بعد «پاسخ ها» می آیند. اگر چرایی انجام کاری را ندانید، مغز شما سیگنال های چندگانه ای ارسال میکند و شما هیچکدام را دنبال نمی کنید. تکلیف خودتان را روشن کنید.

شناخت گزینه ها

تمامی گزینه هایتان را بنویسید مخصوصا آنهایی را که ممکن است در ابتدا دور از ذهن باشند. یادتان باشد: یک گزینه، انتخاب شما نیست. دوگزینه دوراهی است. سه تا یک انتخاب است. همه انتخاب های ممکن خودتان را( چه خواستنی و چه برعکس) یادداشت کنید. هرچه این گزینه ها بیشتر باشند، اعتماد به نفستان در موقعیت اتخاذ تصمیم های سخت بیشتر خواهد بود.

ارزیابی تبعات احتمالی

حالا به دستاورد خودتان نگاهی بیندازید.بالا و پایان هرکدام از این گزینه ها چیست؟ دستاورد شما از هرکدام چیست؟ چه بهایی قرار است بدهید؟ با ارزیابی دقیق تبعات، پیش از آنکه ترس از شما استفاده کند شما به نحو بهتری آن را استفاده میکنید. اگر تکلیف خودتان را می دانید پس می دانید که حتی پیامدهای مستقیم این تصمیم گیری ها بهتر از هیچ تصمیمی نگرفتن است. یک بار دیگر به یاد بیاورید؛ هرچه جزئیات بیشتری در اختیار داشته باشید، برای ورود به فاز دوم از فرایند اتخاذ تصمیمات سخت مجهزتر می شود.

فاز دوم- ارزیابی، تعدیل، تصمیم

ارزیابی گزینه ها

در فاز دوم، هریک از افت و خیزهای گزینه هایتان را بازنگری کنید. همانطور که به پیامدهای احتمالی می اندیشید، این پرسش ها را بپرسید:

اگر این گزینه را بردارم، تبعات احتمالی اش چیست؟

در مرحله پیامد انتخاب، هریک از این بالا و پایین ها چقدر اهمیت دارند( بین 10 تا 0)؟

امکان وقوع این افت و خیزها چقدر است( 0-100%)؟

اگر این گزینه دقیقا اتفاق بیفتد، امتیاز یا پیامد احساسی آن چیست؟ این سوال یک پرسش ویژه درمورد تصمیم گیری های سخت احساسی است که رابطه یا فرزندان شما را دربرمی گیرد.

احتمالا، پس از نوشتن پاسخهایتان، میتوانید برخی از گزینه ها را حذف کنید. میبینید! تقریبا به بهترین راه حل نزدیک شده اید.

کم کردن آسیب

حالا وقت آن رسیده که کاستی های گزینه های باقی مانده را بازنگری کنید. ذهن شما روش های حذف یا کاهش این کاستی ها را انتخاب میکند. یک بار دیگر می گویم؛ هرچه گزینه های بیشتری برایتان روشن شوند، حالا مهم نیست چقدر دور از ذهن باشند، شما برای رویارویی با تبعات احتمالی آنها آمادگی بهتری دارید. دلیلی که اینها تصمیمات سختی هستند این است که معمولا تصمیمات نادرست باعث وقوع اتفاقاتی می شوند. این مرحله از تصمیم گیری به این دلیل مهم است که اجازه میدهد درمورد چگونگی مدیریت وقوع هرگونه خطا و سقوط ، پویایی داشته باشید.

حل کردن

وقت یک پایان بزرگ است. حالا براساس محتمل ترین پیامدها، گزینه ای را که بهترین ثبات مورد نظرتان را درمورد نتیجه و خواسته دلخواهتان در اختیار میگذارد انتخاب کنید. این، همان بهترین گزینه است و چون برای این گزینه بی‌شمار احتمال درنظر گرفتید، حالا میدانید که درست است. این روند کمک میکند تا وقتی تصمیمات سخت اتخاذ میکنید، دست دست نکنید و از مرگبارترین تصمیم خودداری کنید: رکود.

حلش کنید، اصلا مهم نیست چه پیش می آید، این گزینه، برگ برنده شماست. حتی اگر این تصمیم منجر به ناکامی فنی شما شود، هنوز هم آنچه که برایتان مهم است را دارید. به جای دیدن «ناکامی»، آن را به عنوان یک «تجربه یادگیری» یا «نکته پرشی» برای رفتن به مسیری متفاوت درنظر بگیرید.

حالا آنچه که باقی مانده، طراحی برنامه برای عملی کردن و یک اقدام بزرگ است.

دیدگاه خود را بنویسید...

  1. رضا نواب گفته؛
    23:07 1399/08/02

    قدم اول همیشه سخت تر از بقیه مراحله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *